روحانی و رویاروئی با سرگذشت در گذشته ی انقلاب

شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵

نیمی از سرگذشت انقلاب در گذشت ، هویت ایران و انقلاب بود ، سمبل و نماد سیاست و اقتدار برای متولدین دهه های سی و تا حال حاضر ایران ، عالمی مجاهد ، مرد کبیر ایران زمین ، یار دیرین امام و رهبری ، سردار سازندگی ، مجاهدی نستوه ،یکی از ارکان ، ستون ها ، استوانه و شناسنامه ی انقلاب ، بزرگ مرد تاریخ انقلاب اسلامی ایران ، امیرکبیر انقلاب ، سیاستمداری نستوه ، قهرمانی ملی ، فرزند شایسته ملت ، عالمی متفکر ، سیاست مداری هوشمند و با جاذبه ، فقیهی زمان شناس ، مجاهدی خستگی نشناس ، برادری مهربان برای ضعیفان ، مدیری کاردان و عالم ،صحابی صالح ، صابر و صادق امام راحل (قدس سره) ، امین امت ،… و بیشمار القاب و عناوینی که در دی ماه یکهزار و سیصد و نود و پنج شمسی و در وصف شخصیتی از دنیا رفته بیان می شود ، مراد خویش را در تجلی نام کسی جز حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی بهرمانی(قدس سره) نمی جوید . آری او اکنون در میان انقلابیون ، هم قطاران و یاران خود نیست و نسل های رشد یافته ی انقلاب که بخصوص از سالهای اوان انقلاب و تا کنون همیشه ودر تمامی صحنه ها نظاره گر وی بودند ، دیگر نامی از ایشان در صدر رسانه نمی بینند و این خاصیت دنیای فانی است ولی ذکر این واقعیت بدیهی است چرا که معمار فقید انقلاب فرموده اند ؛ ً مردان تاریخ تا آخر زنده اند ً ولی ابعاد از دست دادن آیت الله هاشمی رفسنجانی در صحنه ی سیاسی کشور از دو حیث قابل بررسی است که بدواً نبودن وی در بین مردم و دوستداران ایشان و احساس خلاء موجودی است که نسل های متمادی انقلاب را می رنجاند . و از حیث دوم نقش تعیین کنندگی وی در جریانات سیاسی کشور و نقش رهبری وی در جریان اعتدال است که در سالیان اخیر مورد اجماع و اقبال این تفکر بود.

در راستای تبیین نقش کلیدی و حساس آیت الله هاشمی رفسنجانی (قدس سره)در هم گرائی و یکسو سازی بر آیندهای سیاسی جریانات معتدل در کشور ، همان بس که حداقل در سالهای اخیر در بین جریان معتدل ، اصلاح طلب و اصول گرایان بجز برخی از افراطیون این طیف ، اختلاف زیادی به چشم نمی خورد . و بررسی ابعاد در گذشت وی در این مقطع نیز از این حیث اهمیت پیدا می کند که جز خلاء حضور ایشان در مسئولیت ها و جایگاه ی حقوقی از جمله ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ، ریاست هیات امناء دانشگاه آزاد اسلامی ، عضویت در مجلس خبرگان رهبری و … که همگی با انتصاب و یا انتخاب های آتی پر خواهد شد ، چه کسی می تواند نقش وی در رهبری جریان اعتدال را به عهده و از پس آن برآید و ذکر نام برخی از شخصیت ها از جمله حسن روحانی و علی اکبر ناطق نوری طی چند روز اخیر از فراوانی زیادی برخوردار بوده است ،حال آنکه در مورد دوم یعنی ناطق نوری شاید بتوان گفت که علی رغم چهره معتدل و آرام وی در سپهر سیاسی چندین ساله ی ایران ، شاید جریان اصلاحات در نظر گرفتن رویاروئی گذشته وی در انتخابات سال ۱۳۷۶ با رئیس جمهور منتخب آن زمان که تا کنون از وی به عنوان به عنوان رهبر جریان اصلاحات یاد می شود را نکته ای منفی برای پذیرش این نقش می دانند. اما در مورد حسن روحانی رئیس جمهوری فعلی نیز هرچند وی خود را متعلق به جریان اعتدال و عنصری فراجناحی می داند ،ولی تجربه ی رئیس جمهور بودن وی برای اعتدالیون و ملاحظاتی که او در پیشبرد اهداف حزبی و سیاسی خود با توجه به محدودیت های فعالیت های تبلیغی و … دارد ، مانع از پذیرش این امر از سوی اعتدال گرایان است . هر چند شاید روحانی قبل و بعد از انتخابات خبرگان رهبری ، حضور و نام آیت الله هاشمی را بر سر خود چون سایه ای محکم حس می کرد و برخی تنش ها و اصطکاک ها نیز در این راستا بین ایشان پدیدار شد و بعدها نیز جریاناتی به راه افتاد که وی را نه رئیس جمهور بلکه معاون اول آیت الله هاشمی رفسنجانی تلقی می کردند ، بنابراین وی شاید در افق پیش رو هر چند از دست دادن شخصیتی حامی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان استوانه ای محکم در نظام را در برابر تندروها و نو انقلابیون و … درد آور و آکنده از آلام می داند ولی به نوعی خود را در بالاترین سطح پس از ایشان تلقی می کند که قضاوت در این باره را می بایست به کنش ها و اقدامات عملی آتی و آرایشات سیاسی نه چندان دور کشور سپرد و در حالتی دیگر این اقبال و اجماع بر روی افراد دیگری چون سید حسن خمینی نیز قابل تصور بوده و دور از ذهن نیست.

مرتضی هاشمی

دیماه ۱۳۹۵

www.m-hashemi.ir

دیدگاه ها