بی ثبات نمایی در راستای تثبیت
پنج شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵
تحولات اخیر منطقه ای و جهان حاکی از آن است که هر چند جنگ سرد دوره خود را طی نموده است لیکن هنوز به واسطه آن می توان چرخه مناسبات سیاسی را تا حدی بهم ریخت ودر پی استفاده از جنگ افزارهای نظامی و ابزارهای فیزیکی قدرت، دولت ها ، گروهک ها و ساختارهای رادیکال و سلطه گر خواستار گسترش نفوذ خود هستند و در این راستا با پدیدار شدن گروه های تروریستی، شورشها، انقلابها و حتی برخی کودتا ها موضع گیری دولتهای مشروع جهان درباره ی این رویداد ها در نوع خود جالب است.
از چند سال اخیر شکل گیری و تقویت گروهای تروریستی چون داعش، جبهه النصره،احرار شام و قبل تر از آن طالبان، القاعده و…نیز از الگوی فوق پیروی می کنند که یقینا اساس فعالیتهای آنها نیز جز با حمایت های مالی و سیاسی برخی کشورهای منطقه و بعضا سکوت یا جانبداری ابر قدرتها امکان پذیر نبوده است.
در پی نمو هیاهو وهیجان های ناشی از اقدامات خرابکارانه گروههای تروریستی که به ویژه در خاور میانه مستقرهستند، افکار عمومی جهان نیز برای مدتی درگیر ترس و آشوب ناشی از تهدیدات وحتی اقدامات انتهاری ایشان هستند وگاهی نظاره گر رفتارهای عجیب و وحشیانه ی آنها دربه اصطلاح خلافتگاه های این گروه ها و بعضا نیز در قلب کشورهای متمدن و دموکراتیک خود هستند که در هر صورت توجیه مدل رفتاری این گروهها نزد افکار عمومی در قالب ایدئولوژی یا دیدگاه فکری ایشان امری است که از سوی سرویس های مخفی خبری و اطلاعاتی در چارچوب تحلیل گفتمانی خاص خود صورت می گیرد و حداقل با توجه به پدیدارشدن گروهای تکفیری وتندرو، این اسلام بوده که آماج حملات و تیر و ترکش های فرصت طلبان و خبر پراکنان و لابی گری ها قرارگرفته است.
هر چند ماهیت فعالیت ها واقدامات گروه های تروریستی مذکور ، غیر قابل انکار و نزد افکار عمومی جهان منحوس و مطرود بوده، لیکن برخی ازمدارک و مستندات حاکی از حمایت های مخفی یا آشکارا از سر کردگان این گروها و یا تضعیف دولت های حاکم که با این گروها درتضاد بوده اند می باشد که بیشترین سهم از آسیب صرف نظر از شخص رئیس دولت را می توان کشورسوریه دانست که در سالیان گذشته با بی رحمانه ترین وضع موجود، مردم و زیر ساختارهای این کشور آماج حملات ، لشکرکشی و قدرت نمایی مولفه ها و وزن های سیاسی بوده و می توان این کشور را قربانی نوعی وزن کشی و تصاحب قدرت بیشتر از سوی ابر قدرتها و حکام سخیف منطقه دانست که سعی در رفع یا تقلیل نفوذ دیرباز ایران در آن را داشته اند واعلام مواضع ایشان نیز بجز در مواقع خواص حکایت از الگویی خطی را داشته تا نوعی نمودار سینوسی یا همراه با تغیرات اساسی و یکی از کشورهایی که حداقل همواره در خفا از برجسته ترین این گروه ها(داعش) نوعی حمایت شیرین داشته ترکیه بوده است، کشوری که در سالیان گذشته و با روی کار آمدن رجب طیب اردوغان الگوی توسعه یافتگی نیمه غربی را در کنار یدک کشیدن اسلام با خود در چارچوب سلطه حزب اعتدال و توسعه تجربه نموده است.
اما بررسی نقش و جایگاه ترکیه در مناقشات منطقه ای را می توان از چند تحلیل و گفتمان مورد برسی قرار داد ، حتی می توان حالتهای گوناگون را متصور شد که در حالت اول ترکیه نیز همچون دیگر حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای علی رغم حمایت از گروه های تروریستی موجود که همواره منکر آن بوده، خود نیز با رشد قارچ گونه ی این سازمان ها و فرقه ها دچار نوعی از حملات انتهاری ، انفجارها و….. توسط ایشان بوده است که شاید بجز در مواردی که ناشی از شورش های درونی و بروز و پدیداری برخی از اختلافات داخلی در میان این گروها بوده، نمی توان حالتی حاد و جدی در جهت نابودی منافع وبنیان کشورهایی همچون ترکیه را دانست وشاید توجه جدی به این تحلیل و باور آن کمی سخت و مضحک به نظر برسد. و اما تحلیل دوم که قطعا با کنار هم چیدن مولفه های اساسی وشواهد موجود کمی واقعی تر به چشم می آید را می توان حالتی دانست که ترکیه و سایر کشورهای حامی این گروه ها خود را جدای از این بحران ها دانسته و سعی دارند تا با نا آرام سازی سایر کشورها و مکانهای بروز چنین ساختارهای تروریستی، بردارها و جهت های مخالف خود را تضعیف واقتدار و امنیت خود را برجسته و بیش از پیش هویدا سازند.
ترکیه الگویی از این دست کشورهاست که با توجه به سبقه تاریخی ، سلطه عثمانی ها وپس از آن حکومتهای میلیتریسم همواره سعی برآن داشته تا از خود تصویری مقتدر و محکم نمایان کند که شاید تا حد زیادی نیز در بروز چنین حالتی موفق بوده است و به نوعی انهدام جنگنده روسی توسط نیروهای نظامی ترکیه را می توان اقدامی درراستای این فرضیه دانست که دولت اردوغان سعی داشته تا ترکیه را کدخدا وسالار منطقه اعلام کند که حتی به حاکم مقتدرهم باج نمی دهد، ولی از طرفی همواره در ساختار خود دچار نوعی اختلاف درونی احزاب و گروه های کرد و… بوده است که حتی اردوغان نیز علی رغم پیروزی های پیاپی حزبی خود در انتخابات های ترکیه از وجود آنها ترس مفرط را با خود داشته است و تلاش کرده است تا با قلع و قمع ریشه ی مخالفان خود اعم از احزاب پارلمانی، مخالفین کرد و… دولت و ساختار حاکم خود را تقویت بخشیده و برای همیشه خیال خود و هم حزبی هایش را راحت نماید.
اخیرا و در پی بروز کودتای نا موفق در ترکیه نیز تحلیل های متفاوتی از شرایط این کشورصورت گرفته که ورود در هر یک مسیر اندیشه ی خاص خود را کانالیزه می کند، تحلیل اول؛ کودتای پیش آمده را ناشی از شورش وطغیان مخالفان خفته در ترکیه وحتی متحدان وهم نشران سابق شخص اردوغان من جمله عبدالله گولن می دانند که با بهرگیری از عناصر چریکی و آموزش دیده ارتش و نیروهای وفادار به چارچوب های قبلی ترکیه ، بروز و پیدایش کودتا در ترکیه را توجیه می نمایند وشاید با توجه به عدم وجود شفافیت و وضوح وقایع بتوان این تحلیل را قابل قبول دانست . اما تحلیل دوم که در چند روز اخیر و پس از بروز کودتا در ترکیه شاید در حد کمتر بیان می شود؛ دلالت بر ساختگی بودن کودتا و حتی نمایشی بودن آن دارد که در این راستا حتی دنیز بایکال رهبر سابق حزب جمهوری خواه خلق ترکیه بزرگترین حزب مخالف و وارث سیاست های آتاتورکی در ترکیه گفت: ” اردوغان برای تغییر قانون اساسی ، فیلم کودتا علیه قانون را ترتیب داد تا طرح خود را در حکومت ریاستی محض،اجرایی کند”.
وی افزود : “همان طور که در روایت رسمی کودتا آمده ، کودتاچیان موفق شدند به طور گسترده برتانک ها ،جنگنده های اف۱۶ و زرهپوش های نظامی سیطره یابند و پل های بزرگ را ببندند و رسانه های مختلف از جمله تلوزیون رسمی ترکیه را تحت کنترل در آورند و اینترنت را قطع کنند اما بعد از آن که به این صورت دقیق برای کودتا نقشه کشیده بودند ناگهان به دلیلی غیر قابل قبول وناشناخته از تمام آن چه تحت سیطره در آورده بودند ،دست کشیدند”. وی همچنین در توییتر خود نوشت : “منطق وسیر حوادث نشان می دهد که اردوغان پشت این کودتای نمایشی است تا به چند هدف برسد از جمله وارد کردن ضربه ی مهلک به ارتش، اصطلاح قانون اساسی ، تبدیل نظام حکومتی به نظام ریاستی محض و سیطره یک باره و همیشگی بر نهادهای مهم دولتی” .
وی در آخرین توییت خود هم نوشت: “فیلم و کارگردانی خوب آن را پسندیدم. به بازیگران تبریک می گویم. نقش خود را خیلی خوب بازی کردند”.بایکال افزود: ” اردوغان از همه ی انتخاباتهای سالهای اخیر برنده بیرون آمد و توانست دستگاه های امنیتی و ارتش را تضعیف کند ودستگاه های قضایی را کاملا مطیع خود گرداند اما چون از مطیع کردن تمامی نهادهای نظامی عاجز مانده بود ، کودتای نمایشی را اجرا کرد”.
اظهارات دنیز بایکال به عنوان کسی که ساختار سیاسی ترکیه را به خوبی هضم کرده بیانگر این موضوع است که تحلیل ثانویه نسبت به مسائل اخیر ترکیه صحیح تر به نظر می رسد و شاید اردوغان در پی انتقام گیری و نوعی خشکاندن ریشه های حضور مخالفان خود بوده و در این راستا اقدام به شکل گیری کودتایی ساختگی نموده، حال آنکه تبعات بی ثبات نمایی و تخریب نا خواسته چهره بین المللی ترکیه که در هر یک از حالت های فوق متصور باشیم، خود حکایت از عدم کفایت سیاسی یا نظامی ساختار حاکم و حتی دولت اردوغان بوده و ازهرحیث نگاه مثبت به امنیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در داخل و خارج ترکیه کاهش خواهد داد وشاید اگرحتی این اقدام به طورآگاهانه نیز صورت پذیرفته باشد، حرکتی ناشیانه و با در نظر نگرفتن تبعات احتمالی آن بوده که در دراز مدت اثرات بسیار بدی بر روی وضعیت فعلی وثبات ترکیه خواهد گذاشت و تحلیل نهفته از سوی دولت ترکیه و اردوغان مبنی بر بی ثبات نمایی در راستای تثبیت را شکست خورده خواهد نمود.
مرتضی هاشمی
تیرماه ۱۳۹۵